معنی صدام حسین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
صدام. [ص ِ] (اِخ) نام اسب لقیطبن زراره. (منتهی الارب).
صدام. [ص ِ] (اِخ) نام اسب زفربن حارث است. (منتهی الارب).
صدام. [ص ِ] (اِخ) نام اسب قیس بن نشیبه است. (منتهی الارب).
صدام. [ص ِ] (ع اِ) علتی است که در سر ستور باشد. (منتهی الارب). || درد نیم سر. (مهذب الاسماء). مقابل صداع. || (اِخ) نام مردی. (منتهی الارب).
حسین
حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن علی بن حسین. رجوع به حسین مغربی و حسین طبری و حسین قمی و حسین اوالی و حسین حاسبی و حسین واسطی و حسین بن بابویه شود.
حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن علی بن محمد. رجوع به حسین وفائی و حسین نقوی و حسین عاملی و حسین طغرائی و حسین صیمری و حسین خزاعی شود.
حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن عبدالرحمان.رجوع به حسین بمنی و حسین سملالی و حسین رومی شود.
حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن سلیمان.رجوع به حسین رشیدی و حسین حکیم و حسین طائی شود.
حسین. [ح ُ س َ] (اِخ) ابن مبارک. رجوع به حسین موصلی و حسین زبیدی و حسین صیرفی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
درد نیم سر
فرهنگ فارسی آزاد
مُصادَمَه-صِدام (صادَمَ، یُصادِمُ) به هم خوردن و ضربه زدن، تصادم کردن، برخورد کردن به یکدیگر و صدمه زدن،
حسین
حُسَیْن، مُصَغَّر حَسَن با همان معانی حَسَن.
حسین های جان باخته در کربلای ایران بسیارند، حسین نجی- حسین وحدت حق- حسین خاندل- حسین معصومی- حسین رستگار نامدار- حسین مطلق- حسین اسدالله زاده از متأخرین ایشانند. بقیه نیز به صِفَت حسین بودند،
معادل ابجد
263